عید غدیر
هنگام ظهر وقت اذان نماز بود
درهاى آسمان به روى خلق باز بود
ارواح مؤمنين همه در سجده سر به مهر
اين روح كعبه بود كه روى جهاز بود
مردم براى بار دگر جمع گشتهاند
آرى غدير خم عرفات حجاز بود
انگار بوى آب به گوشش رسيده بود
ارض غدير يكسره عرض نياز بود
خورشيد در جنون خود از حال رفته بود
ليلاى بى تعيّن ما غرق ناز بود
ديدند از نفس كه كم آورد جبرئيل
گيسوى داستان ولايت دراز بود
يكبار نه دوبار نه بار دگر شنيد
از بسكه آيههاى على دلنواز بود
گيرم كسى نبود تماشاى او كند
اين جلوه در غناى خود آيينه ساز بود
يا هرچه ليلى است همه مظهر وىاند
يا هرچه جز حقيقت عشقش مجاز بود
**
شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: عید غدیر
[ 12 / 1 / 1391
] [ ] [ مهدی وحیدی ][ ]